Saturday, June 26, 2004

بعضی از دوستان از من تقاضا کرده اند که خبر مناسبتهای ويژه اينجا را از قبل بذارم. البته من خودم هم بدم نمی آد که مثلا عکسهای فستيوال جاز مونترال را که از هفته آينده شروع می شه از همين الان بذارم توی وبلاگ!! ولی خب بعضی وقتها امکاناتش نيست. البته در مورد اين مناسبت خاص الان امکانش هست، ليکن فعلا حسش نيست. بهرحال بعضی از مناسبتها رو من هم از قبل خبر ندارم و همون روز خبردار می شم. مثل "روز کبک" که ديروز بود و مراسم مفصلی در پارک Maisonneuve (روبروی المپيک) برگزار شد:




فعلا محض اطلاع دوستانی که ممکنه خبر نداشته باشند عرض کنم که سه شنبه آينده روز ملی کاناداست که از پيش از ظهر تا حدود ساعت يک کارناوال و رژه بزرگی در خيابان سنت کاترين خواهد بود. همينطور فستيوال آتش بازی هم تا اواخر جولای شنبه شبها از ساعت ۱۰ تا ۲۵/۱۰ زير پل "Jacque-Cartier" برگزاره که حيفه از دست بدين: قشنگ ترين جلوه های آتش بازی همراه با موسيقی توسط تيمهايی از کشورهای مختلف. اينها نمونه ای از کارهای تيم پرتغال در سال گذشته است:





دوستان مونترالی برای با خبر شدن از مناسبتها و اخبار ويژه می تونن در اين گروه ياهو عضو بشن.


جوک دوبله نشده امروز:


Question: "What's the similarity between a good-looking faithful, rich husband who satisfies his wife sexually every night and Bin Laden?"

"BOTH CANNOT BE FOUND" !!!

Wednesday, June 23, 2004

حراجی سنت لورنت

امروز داشتم به پستهای قبلی که نوشته بودم نگاه می کردم متوجه شدم این اواخر خیلی گیر دادم به پستهای عکسی و مونترالی. ولی خب چه کنم تابستونای مونترال اینقدر شلوغ پلوغ و پر از جشن و فستیوال و مراسم مختلفه که حیفه از دست بدمشون. کلا تابستونای اینجا فصل گشادیه! (جای آخوندا خالی!) اینه که فعلا اگه منو ولم کنین تا خرخره تونو پر عکس می کنم. خلاصه هر وقت دیگه حالتون از این تریپ پستها به هم خورد ندا بدین دستی رو بکشم! (ظاهرا از تعداد کامنتها هم اینطور برمی آد که خیلی حال نمی کنید. یه جور مقاومت مدنی منفی از نوع انتخابات مجلس هفتم).


بگذریم. یکی از جاذبه های مونترال که باعث تبدیل اون به یه شهر سرزنده و پرشور شده حراجهای فصلی مختلفیه که در مواقع بخصوصی در گوشه و کنار شهر برگزار می شه. از جمله مهم ترین و بزرگترین این حراجها، حراجی خیابان سنت لورنته که دو بار در سال برگزار می شه و هفته قبل اولیش بود. این خیابون پر از رستوران و بار و کلابه و شبهای تعطیل آخر هفته، چه زمستون و چه تابستون، اکثرشون جای سوزن انداختن ندارن. همینطور مغازه های لباس فروشی و پیتزا فروشی هم تو این خیابون زیادند (اگه گذرتون به مونترال افتاد، شبهای این خیابون را از دست ندین). در موقع حراج خیابون به روی اتومبیلها بسته می شه و تمام مغازه ها بساطشون را تا وسط اون می چینن و فروشهای فوق العاده می زنن. تعداد زیادی هم بساطی از هر نوع که فکرشو بکنین دو طرف خیابون را پر می کنن. حسن بزرگ خرید توی این چند روز حراج اینه که از شر مالیات 15 درصدی که مواقع عادی روی تمام اجناس کشیده می شه راحتی. یعنی همون قیمتی را که روی جنس می بینی می پردازی. شایدم کمتر اگه عرضه یه ذره چونه زدن داشته باشی. برنامه بزن برقص و نمایشهای خیابونی هم که طبق معمول به راهه. البته اینجا هم مثل فروشهای شب عید ایران اگه حواست جمع نباشه احتمال رفتن کلاه بر سر هم بعید نیست. ولی نه به اون شدت ایران. اینا یه سری عکس از حراجی اخیره که می ریم که داشته باشیم!


نمایی از خیابون سنت لورنت و جمعیت علاف:



این چیز زردا که می بینین میوه "مونگو" هست که فروشنده ها برای قشنگی و جذب مشتری پوست کنده و به صورت گل در می آرن:



منو روسیاه کن و چیزتو بذار تو دستم:



اشتباه نکنین اینجا مشهد نیست، مونتراله:




خدایی این قیمتهایی که اینجا می بینین عالیه، مایه کاری حساب کردم به جون شوما:



یه تابلوی نقاشی خیابانی گروهی:



همون تابلو دو روز بعد:



اینم شادی طرفداران تیم پرتغال که اون روز تیمشون برده بود و خیابون رو رو سرشون گذاشته بودن. البته باید بدونین که این خیلی جالبه که من عکسشو اینجا گذاشتم. چون اینجا و بطور عموم در آمریکای شمالی فوتبال آدم وار خیلی تو بورس نیست، بلکه از اون فوتبالهای وحشیانه آمریکایی دوست دارن. اینه که دیدن یه عده زیاد طرفدار succer با کلی دمبل و دیمبو و سر و صدا منظره نادریه:



جوک دوبله نشده امروز:


An Indian and an American are seated next to each other on a flight from Los Angeles to New York. The American asked if he would like to play a Fun game.The Indian, tired, just wants to take a nap, so he politely declines and rolls over to the window to catch a few winks. The American persists and explains that the game is easy and a lot of fun. He says, "I ask you a question, and if you don't know the answer, you pay me five dollars, and vice versa." Again, he declines and tries to get some sleep. The American, now agitated,says, "Okay, if you don't know the answer, you pay me $ 5,and if I don't know the answer, I will pay you $500."
This catches the Indian's attention and, figuring there will be no end to this torment, agrees to the game. The American asks the first question: "What's the distance from the earth to the moon?"  The Indian doesn't say a word, reaches into his wallet, pulls out a $5.00 bill,and hands it to the American.
"Okay," says the American, "your turn."  He asks, "What goes up a hill with three legs and comes down with  four  legs?"   The American, puzzled, takes out his laptop computer & searches  all his preferences........no answer. He taps into the air phone with his modem and searches the Internet and the Library of Congress... no answer. Frustrated, he sends e-mails to all his friends and coworkers but  to no avail. After an hour, he wakes the Indian and hands him $500. The Indian thanks him and turns back to get some more sleep.
The American, who is more than a little miffed, stirs the Indian and asks,"Well, what's the answer?" Without a word, the Indian reaches into his purse, hands the American $5,and goes back to sleep.

Sunday, June 20, 2004

Grand Prix

با صلوات بر محمد و آل محمد و با سلام خدمت بینندگان عزیز، اخبار استانی این هفته مونتریال را با یک هفته تاخیر من عیالات متحده بهمراه همکارم عیالات متحده راس راسکی به استحضار می رسانیم:


هفته قبل همونطوری که می دانید (و اگر هم نمی دانید الان خواهید دانست) مسابقات فرمول وان (همون یک) طبق معمول هر سال در مونتریال برگزار شد. چون بنده به قسمت خود اتومبیل رانیش اونطوری علاقه ندارم که برم 400 دلار بدم توی مغز آفتاب صبح تا شب بشینم تا ماشینها یکی یکی با یه صدای مگسی قیژ از جلوم ویراژ بدن و به ریشم بخندند، از گزارش این قسمت می گذرم و به حواشی مورد علاقه دوستان که به خاطرش به این وبلاگ می آن می پردازم. برگزاری این مسابقات درمونتریال بیش از اونکه به واسطه خودش توریست جذب بکنه، به خاطر نمایشگاهها و جشنها و بزن بکوبهای کنار اون ممر درآمد می شه. بطوری که طی دوسه روز مسابقه چندتا از خیابونهای مرکز شهر بسته می شه و به نمایشگاه ماشینهای آخرین مدل، شوهای لباس و مدل، همینطور موسیقی زنده، حراج و خلاصه انواع اقسام سرگرمی اختصاص پیدا می کنه. البته هر سال اکثر کمپانیهای مهم مثل بنز و هوندا و بی ام و محلهای مخصوص خودشون رو می گیرن که تغییر هم نمی کنه.


نمایشگاه بنز و تصاویری از شوی زنده مربوطه:




نمایشگاه هوندا و متعلقات:




متفرقات:



اینم یه کمپانی نون به نرخ روز خور که تخت خوابهاشو این شکلی زده:



شوی لباس خواهران با حجاب اسلامی:



2   3   4    5   6   7


شوی لباس خواهران با همون حجاب اسلامی، فقط زیرش (توضیحا عرض شود که تماشاچیان این قسمت منحصرا همسران مربوطه بودند. ضمنا من هم اونجا نبودم، بعدا سوء تفاوت نشه):


 


2   3   4   5   6   7   8   9  10


شوی لباس برادران:



2   3 


و در آخر ما تنها ملتی نیستیم که بلدیم کباب درست کنیم:



جوک دوبله نشده امروز:


A man is dying of cancer. His son: "Dad why you keep

telling people you're dying of AIDS??"

Answer: "So that when I die,no one will dare to fuck

your mother."!!!