Friday, June 17, 2005

آقا امروز ملت به ممسی ظهور گذاشتن! صدا و سیما هم که کم مونده فیلم سوپر نشون بده، حالا آهنگ بیژن مرتضوی و داریوش و فرهاد و اینا که هیچی! از صب تا حالا هم که صد بار به ممسی ظهور گذاشتن رهبر معذب رو نشون داده و این که می گه مردم دارن رای به نظام می دن و این آرا مقبولیت و مشروعیت نظام ما رو نشون می ده، حالا هر خری می خواد رئیس جمهور بشه!

با عرض معذرت از همه دوستانی که توی این مدت تمام سعی و تلاششون رو کردن (و بعضیاشون واقعا با نیت پاک) تا مردم رو به رای دادن به معین تشویق کنن و بسیاری از استدلالاتشون هم منطقی و مقبول بود ولی هرچی زور زدم نتونستم با زرت و پرتای فوق الذکر کنار بیام و برم رای بدم. بالاخره مسلمون از یه سوراخ ممکنه دو بار گزیده بشه (76 و 80) ولی اگه سه بار بشه دیگه اسمشو نمی شه مسلمون گذاشت! ما هم که اصلا دلمون نمی خواد به جمعیت مسلمون دنیا نقصان و خللی وارد بشه، می خواییم؟

Wednesday, June 15, 2005

شاخ بی یال و دم

آقا می ترسم این دوستان اصلاح طلب بالاخره کار دست ما دوستان تحریمی (یا ترحیمی؟!) بدن و مخمونو بپیچونن. آخه من نمی دونم این ملت بدبخت تا کی باید مجبور به انتخاب بین بد و بدتر باشه؟ امروز اتفاقی گذرم به جلسه سخنرانی و پرسش پاسخ در دانشگاه تربیت مدرس افتاد که سعید رضوی فقیه و دکتر کدیور حضور داشتند. ظاهرا تاکتیک اصلاح طلبها روی انتقاد شدید و بی پرده از جناح راست متمرکز شده که البته بین جوونا و دانشجوها پر طرفداره. رو این حساب رضوی فقیه تا اونجایی که تونست پنبه قالیباف و رفسنجانی و مصباح رو زد که مدام با تشویق و سوت بچه ها همراهی می شد و نکته جالب و متفاوت از گذشته هم اسم بردن از اشخاص بود که تا حالا تقریبا به نوعی در گفتار سیاسی جامعه تابو بوده. این هم از اون تابوهاییه که باید شکسته بشه. کدیور هم توی سخنرانیش از ملاحظات و مقدورات فعلی اصلاح طلبی سخن گفت. در مجموع استدلالاتی که بیان شد حول این نکته بود که باباجون بیایین رای بدین وضع از اینی که هست بدتر نشه

معین هم امشب در برنامه خبری شبکه دو مصاحبه کرد که من نمی دونم نسبت به بقیه کاندیداها چرا اینقدر شل و کم اثر حرف می زنه. ایشون در یک سوتی لاریجانی وار (البته ازنوع محمد جوادش که فعلا بنا به مقتضیات خفه قون! گرفته) صدام رو به یک "شاخ بی یال و دم" تشبیه فرمودن! البته من فکر می کنم این شاخ بی یال و دم بیشتر صفت مناسبی برای اصلاح طلبان باشه که واقعا برای راستیها شاخ شدن منتهی یال و کوپال و پشم و پری هم براشون نمونده که اونها هم امیدوارن به زودی ترتیب این شاخ رو بدن!


حالا به نظر شما بالاخره ما رای بدیم یا نه البته به معین؟

Wednesday, May 25, 2005

تحلیل انتخاباتی


به نظر من قالیباف و رضایی رأیهای احمدی نژاد را در دهات بزرگ به نفع رفسنجانی خواهند شکست و این فقط به سود کروبی خواهد بود که بیشتر به لاریجانی نزدیکی کرده. اما بر عکس در دهات کوچک و شهرهایی مثل تهران کروبی به نفع رفسنجانی کنار خواهد رفت تا صلاحیت احمدی نژاد رد شود؛ چرا که از همه بیشتر تمایلات راست گردانه دارد. در آخر هم اگر معین رفسنجانی را بزند و رضایی هم از پس پسر خودش بر بیاد، تیم ملی می ره جام جهانی!

Friday, May 20, 2005

به یاد سردار

اون شب حاجی خیلی نورانی شده بود. همه بچه ها رو بوسید. آفتابه رو برداشت و رفت پشت خاکریز. ناگهان صدای انفجاری بلند شد. آره، حاجی رو مین ریده بود...

Tuesday, May 17, 2005

یک سوال حیاتی

لاک پشتها وقتی سرشون رو می کشند تو، ستون فقراتشون منقبض می شه یا قوس برمی داره؟

Sunday, May 08, 2005

جشنواره فیلمهای انتخابات ریاست جمهوری

رفسنجانی: پدر خوانده
ولایتی: هشتاد روز دور دنیا
لاریجانی: کیف انگلیسی
توکلی: طلسم شدگان
احمدی نژاد: برای یک تکه نان
معین: سوته دلان
کروبی: لیلی با من است
رضایی: نجات سرباز رایان
قالیباف: کمربندها را ببندید
جوک دوبله نشده:
First-year students at Med School were receiving their first anatomy class with a real corpse. They all gathered around the surgery table with the body covered with a white sheet. The professor started the class by telling them, "In medicine, it is necessary to have 2 important qualities as a doctor. The first is that you not be disgusted by anything involving the human body." For an example, the Professor pulled back the sheet, stuck his finger in the butt of the corpse, withdrew it and stuck his finger in his mouth. "Go ahead and do the same thing," he told his students. The students freaked out, hesitated for several minutes, but eventually took turns sticking a finger in the butt of the dead body and sucking on it. When everyone had finished, the Professor looked at them and told them, "The second most important quality is observation. I stuck in my middle finger and sucked on my index finger. Now learn to pay attention.

Friday, April 22, 2005

چرا رأی نمی دهم

علیرغم اعتقاد قوی به دموکراسی و راههای مسالمت آمیز برای اعمال تغییرات در سطوح مختلف قدرت به چند دلیل در انتخابات ریاست جمهوری رأی نخواهم داد
مهمترین دلیل این که مبانی نظام جمهوری اسلامی (هرچند اطلاق کلمه نظام به این رژیم درست نیست، چون نظم و انضباطی در این سیستم دیده نمی شود و هرج و مرج و شلختگی جزء ذات آن است) که در حال حاضر ولایت فقیه می باشد، در تقابل با دموکراسی است و انتخابات تنها به عنوان پوششی ظاهر فریب بر استبداد ولایی است.
دلیل دیگر آنکه رأی به هر کدام از کاندیداها تأثیری در رفتار حکومت نخواهد داشت و تنها تعداد کل آرا برای رژیم اهمیت دارد و آن را به نفع خود مصادره خواهد کرد. کاری که در نهایت وقاحت و پررویی حتی با نتایج انتخابات دوم خرداد که دهن کجی آشکاری به رژیم بود کرد! هر رأیی که به صندوق انداخته شود قطره خونی است در رگ رژیم که به طولانیتر شدن حیات آن کمک خواهد کرد. پس نمی توان با نظام ولایت فقیه مخالف بود و در عین حال در انتخابات آن هم شرکت کرد.
نکته دیگر اینکه حتی اگر کاندیدی هم پیدا بشود که با اصل ولایت فقیه مخالف باشد و در صدد ایجاد تغییر در بنیان و ماهیت حکومت فعلی ایران باشد اولاً از فیلتر ورودی به انتخابات رد نخواهد شد و ثانیاً با فرض عبور از فیلتر هیچ ابزار عملکردی در سیستم نخواهد داشت. هرچند هیچکدام از کاندیداهای فعلی دارای چنین مشخصه ای نیستند.
با وجود دلایل فوق آیا هیچ توجیهی برای شرکت در انتخابات می ماند؟

Wednesday, April 20, 2005

"نهم ربیع الاول سالروز جلوس امام مهدی بر تخت خلافت مبارک باد"

ما هم این بامبول جدید آخوندها و این استعداد شگرف اونها رو در ساختن مناسبتهای جدید و سرکار گذاشتن عوام کالانعام به فال نیک گرفته و مبارکباد می گوییم. امیدواریم اینقدر این مناسبتها زیاد بشه که دیگه یه سال واسه دوره اونا کم بیاد و نیاز به دو و بلکه هم سه سال باشه تا نوبت یه مناسبت مذهبی برسه

Saturday, March 19, 2005

تبریک سال نو

چون ممکنه به علت مسافرت دسترسی به اونترنت نداشته باشم، از همین الان پیشاپیش سال نو را به شما دوستان خوبم تبریک می گم و آرزوی سالی پر از موفقیت و شادمانی براتون دارم. امیدوارم این آخوندا هم به زمین گرم بخورن تو این سال جدید! تا حالا که هرچی نفرین کردیم به جایی نرسید. ایشالا امسال به یه جایی برسه
پ.ن.: به عمل کار برآید نه به نفرین خوانی....................

Thursday, March 17, 2005

عاقبت به هم رسیدند!

She married and had 13 children. Her husband died. She married again and had 7 more children. Again, her husband died. But, she remarried and this time had 5 more children. Alas, she finally died. Standing before her coffin, the preacher prayed for her. He thanked The Lord for this very loving woman and said, "Lord, they're finally together." One mourner leaned over and quietly asked her friend, "Do you think he means her first, second or third husband?" The friend replied, "I think he means her legs."

Friday, March 11, 2005

من نمیخوام برم عراق!!

A soldier got to a fork in the road and saw a nun standing there.
He asked her, "Please Sister, may I hide under your skirts for a fewminutes, I'll explain WHY later."
The nun agreed to his request.Shortly thereafter, the two Military Police came running along and asked herif she had seen a soldier running down the road. She replied, "He went thatway."
After the MPs disappeared, the soldier crawled out from under her skirt andsaid, "I can't thank you enough Sister, but you see I don't want to go toIraq."
The nun said she can fully understand the fear.
The soldier added, "I hopeyou don't think me rude or impertinent, but you have the most beautiful pairof legs I've ever seen!"
The nun replied, "If you had looked a little higher, you would have seen themost beautiful pair of balls you've ever seen!I don't want to go to Iraq either."

Friday, March 04, 2005

کامنت نویسی حرفه ای

وبلاگ پروردگار دوباره راه افتاده و الحق زیبا می نویسه. ولی این بار از خود نوشته باحالتر کامنتی بود که یکی از خوانندگان خوش ذوق پایین مطلب پروردگار نوشته:

ای پروردگار، تو که خار تمام بنده هاتو ... کردی با این امامو پیغمبر و رهبرت، جون مادرت - تو رو به خودت قسم - این دنیای تخمی کلنگی رو که ساختی خراب کن، بابا جون پی این دنیا که نم میده، چاه های توالتشم که پره ، سقفشم که سولاخه همش چیکه میکنه، شیشه پنجرشم که شیکسته همش باد و تیفون میشه، این اتاقیم که ما الان توش زندگی میکونیم اسمشم ایرانه ، همش بو گه میاد از بس مردم گفتن ریدیم تو سر آخوندا !!! محلشم که دیگه از راه شیری تخمی تر و جوادتر پیدا نمیشه، تو رو به ملک مقربت حضرت عزرائیل قسم بیا این دنیای گلنگی رو خراب کن بجاش یه دنیای سه خابه دوبلکس لب دریا بساز، فقط بالا غیرتن توش، دو باره آخوند و امام و پیغمبر و مدرسه و دانشگاه نباشه بجاش دیسکو و نایت کلاب و بار و محله نئون قرمز زیادتر بساز ، ضمنا قربونت تو که این همه معرفت به خرج دادی یه زحمت دیگه هم بکش این دماغ خانومارو یه هوا کوچیگتر بگیر، کون و سینه رو هم یه هوا بزرگتر تقریبا اندازه جنیفر لوپز خوبه، اینجوری دیگه دهن ما مردا انقد واسه پول پلاستیک سارجری آسفالت نمیشه! سر سینه هارو هم رو به خودت بگیری مشکل دیگه حل حله، قربون تو خدای بامرام برم ، فعلاً دیگه عرضی! نیست تا دفه بعد

Friday, February 11, 2005

فیلمهای برگزیده

فیلمهای برگزیده جشنواره فیلم فجر با نظارت استصوابی شورای نگهبان:

1- آخوندی با نعلین کتانی

2- عبایی برای دو نفر

3- صیغه شدگان

4- عمامه قرمزی

5- من احمد پانزده سال دارم

Wednesday, February 09, 2005

برف شدید در تهران

امروز که بیست و یکم بهمن باشه سه روزه که تهران داره برف شدید می باره و همه رو تقریبا خونه نشین کرده. واسه همینه که ما هم فرصت پیدا کردیم علیرغم فیلتر ناجوری که روی اکثر سایتها و وبلاگها اعمال می شه و توی چند روز اخیر تشدید شده، مرتب وبلاگ بخونیم، به وبلاگمون سر بزنیم و آپدیت کنیم و اینا. خلاصه اگه قرار بود اینجا هم مثل کانادا برف بیاد، با این خدمات درخشان شهرداری و امکانات فراوانی که برای اینجور مواقع به برکت نظام جمهوری اسلامی فراهم شده همیشه تعطیل بودیم و وقت وبلاگ نویسی داشتیم. نشون به اون نشون که پریشب ما فقط دو ساعت تموم پشت پل نه چندان بزرگ شهریار بدلیل لغزنده بودن سطح جاده و عدم امکان بالا رفتن ماشینها از سمت سربالایی و از اون طرف لیز خوردن شدیدشون توی سرپایینی گیر کرده بودیم و هیچ بنی بشری نبود دوتا بیل ماسه و نمک روی پل بریزه تا مردم رد شن.
اینها هم چندتا عکس از خیابونهای برفی تهران که فکر می کنم همچین برفی حداقل توی چند سال اخیر کم نظیر بوده:



چندتا عکس آخر از پارک جمشیدیه گرفته شده.

Tuesday, February 08, 2005

!دیو چو بیرون رود فرشته درآید



افتخار آزادی از لباس آخوندی بر دکتر اشکوری مبارک باد. واقعا که اون لباس برازنده ایشون نبود

Friday, February 04, 2005

بمناسبت دهه مبارکه فجر

دختره می ره تو حموم، تا لخت می شه برق می ره و از ترس فریاد می کشه یا امام زمون! یهو امام زمان هم بهش ظاهر می شه و می گه: ببین دخترم اینجور مواقع می تونی منو مهدی جون صدا کنی!

حالا نگید چه ربطی داشت، بالاخره یه ربطی داره دیگه. خودتون پیدا کنید!


Thursday, January 20, 2005

بازم چیزشعر شناسی

باور کنید من اصلا قصد گیر دادن به حرفهای آخوندها رو که همه می دونیم بالای 90 درصدش چرت و پرته ندارم. ولی بعضی وقتها یه چیزهایی می شنوم که نمی تونم از کنارش براحتی بگذرم. به قول معروف ما خیک شیره را حاضریم ول کنیم ولی خیک شیره ما رو ول نمی کنه. همینطور نه خیلی اهل تماشای تلویزیونم نه وقتشو دارم. ولی خب بعضی وقتها که کانالها رو یه دوری می زنم از اونجایی که موش همیشه می افته تو چاه آدم وسواسی، همیشه یه برنامه ای به پستم می خوره که تو همون چند لحظه که دارم از روی اون کانال رد می شم یه آخوند نشسته و خوراک چیزشعر شناسی ما رو تأمین می کنه!!

امشب هم که شب عید قربونه حضرت حجت الامسال قادر فاضلی در یک برنامه زنده در تفسیر این قسمت از یکی از آیه های قرآن که می گه "... انک تعلم ما لا نعلمون" افاضات می فرمودند که بعله جریان اینه که خداوند وقتی آدم را آفرید به فرشتگان امر نمود که بر آدم سجده کنند ولی فرشتگان نمی دونستند این انسان چه فضیلتی داره که اونا باید بهش سجده کنند. تا ظهر روز عاشورا که امام حسین کشته شد و فرشتگان اون موقع دراومدند به خدا گفتند که آهان ما حالا تازه فهمیدیم که یه روزی یکی از نسل این آدم می اومده و خودش و خونوادشو در راه تو قربانی می کرده و خلاصه ما رو ببخش که به تو اعتراض کردیم چون تو چیزی رو می دونستی که ما نمی دونستیم!!!!!!!!!!!!

البته مستحضر هستید که این آیه در اصل همون ظهر عاشورا نازل شده ولی خب شأن مکانی و زمانی نزولش با چهل پنجاه سال تعجیل ثبت شده که اونم چشم گاوه! تازه خود آقای فاضلی هم اون موقع پایین عرش الهی نشسته بود که ملائکه اومدند اینو به خدا گفتند. بنابراین تا برنامه بعد همه بینندگان خنگ و خر و شفت و شل و کور و کچل را به خدای بزرگ می سپاریم.


Tuesday, January 11, 2005

چیز شعر شناسی آخوندی 2

"...امام جواد در سن هفت سالگی به مقام امامت نایل شدند و نقل است که در آن هنگام علما و دانشمندان بسیاری اطراف ایشان جمع شده و از انواع و اقسام مسائل سوال کردند و ایشان همه را پاسخ جامع و شامل دادند. حتی روایت است که حدود سی هزار مسأله از ایشان سوال شد که همه را پاسخ کامل دادند".

جملات بالا مجدداً نقل قول از یک آخوند در یک برنامه تلویزیونی شبکه یک در ساعت هشت و نیم شب بیست و یکم دیماه هشتاد و سه است. ما می تونیم از این پرسش که چه لزومی داره یک نفر در سن هفت سالگی که تازه باید دندون در بیاره و گرگم بهوا بازی کنه بیاد به مقام امامت برسه و پیشوا بشه بگذریم. همینطور می تونیم از کیفیت و نوع سوالاتی که دانشمندان 1300 سال پیش از یه بچه هفت ساله پرسیدند و سطح سواد و معلومات دو طرف پرسش کننده و پرسش شونده چشمپوشی کنیم. ولی اگه فرض کنیم سوالاتی که پرسیده شده هر کدوم یک خط بیشتر نباشه و هر بیست سوال یک صفحه باشه سی هزار سوال حداقل 1500 صفحه می شه. تازه اگه جواب سوالات رو هم در نظر بگیریم که طبعا جامع و شامل بوده این رقم حداقل ضربدر سه می شه که می کنه به عبارت 4500 صفحه! یعنی معادل 9 کتاب 500 صفحه ای! حالا یه نفر بیاد بگه این روایاتی که نقل می کنند سی هزار سوال پرسیده شد و همه بطور کامل جواب داده شد، چندتا از این سوالات و جوابهاشونو نقل کردند و کی بوده که تند تند همه سوال و جوابها رو نوشته و اگه کسی بوده این 4500 صفحه کتاب که مبین دانش یکی از امامان شیعه اونم در سن هفت سالگیه الان کجا نگهداری می شه؟


میگن دروغ رو هرچی بزرگتر بگی باورش راحت تره! حالا که ما خالی می بندیم بذار هرچی بیشتر باشه. تازه کلی تخفیف دادیم گفتیم سی هزار تا. روتونو زیاد کنید تا سیصد هزارتا می ریما! حرف نباشه.


Wednesday, December 29, 2004

چیز شعر شناسی آخوندی

"...اصلا شما می دونستین کلمه آه از الله مشتق شده؟ آه در اصل کلمه ای است که انسان در موقع درد و ناراحتی بر زبان جاری می کنه. فطرت پاک انسان همیشه نام خدا رو صدا می کنه. منتهی در موقع درد و ناراحتی بدلیل اضطرار و کمی وقت اون ال اولش رو می ندازه و فقط آهشو می گه..."!!!

اشتباه نکنین، این شر و ورها از من نیست. بلکه نقل به مضمون از سخنان پر در و گهر حضرت حجت الامسال و الپارسال جناب آقای ادیب یزدی است که در یکی از برنامه های مذهبی تلویزیون که خدا رو شکر هر موقع شبانه روز هر کانالی رو بزنی حداقل یکی دوتاشونو دم دست داری، پخش شد، همین دیروز!

من فقط موندم این مرتیکه با اون جای پای شتری که روی تخت پیشونیش به نشونه نماز فراوون خونی گذاشته، خجالت نمی کشه این دری وریها رو توی تلویزیون تحویل ملت می ده؟ خب البته جواب این سوال که معلومه: نه! بقیه عمله اکره این دم و دستگاه چی؟ اونام نه؟

پس حالا که اینطوره همه با هم برینیم به زبان فارسی و ایضاً عربی و انگلیسی و هر چی زبون زنده و مرده دنیا....

جمالتو عشقه آخوووووووند